English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3248 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pray in aid U دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
cases U دعوی مورد
case U دعوی مورد
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
trespassing U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
redundancies U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
anticipated price U قیمت مورد انتظار
expected price U قیمت مورد انتظار
target price U قیمت مورد نظر
asking price U قیمت مورد مطالبهی فروشنده
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
leases U استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
lease U استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
demand U مطالبه
demanded U مطالبه
claim U مطالبه
claiming U مطالبه
claims U مطالبه
claimed U مطالبه
demands U مطالبه
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
omittance is no quit tance U مطالبه نکردن
claiming U مطالبه کردن
demander U مطالبه کننده
undercharge U کم مطالبه کردن از
claims U مطالبه کردن
exactable U قابل مطالبه
demandable U قابل مطالبه
demand note U مطالبه نامه
claimant U مطالبه کننده
claimable U قابل مطالبه
claim U مطالبه کردن
to call in U مطالبه کردن
claimed U مطالبه کردن
asked <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
energy demand U مطالبه انرژی
unclaimed U مطالبه نشده
demand U درخواست مطالبه
demand U مطالبه کردن
charge U مطالبه بها
demanded U درخواست مطالبه
demanded U مطالبه کردن
exaction U مطالبه بزور
charges U مطالبه بها
demanded <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
demands U درخواست مطالبه
demands U مطالبه کردن
claimed <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
exacted U بزور مطالبه کردن
exigible U خواستنی مطالبه کردنی
exacts U بزور مطالبه کردن
claim guarantee form U مطالبه پرداخت ضمانتنامه
unasked U مطالبه نشده ناپرسیده
exact U بزور مطالبه کردن
claim under a guarantee U مطالبه تحت ضمانتنامه
demand U مطالبه تقاضا کردن
demands U مطالبه تقاضا کردن
demanded U مطالبه تقاضا کردن
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
buyer's option to duble U مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
time deposits U مطالبه نقدی موجل از بانک
exacts U عین به زور مطالبه کردن
exacted U عین به زور مطالبه کردن
exact U عین به زور مطالبه کردن
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
seller's option to duble U از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
pos U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
claiming U دعوی
quarrel U دعوی
claimed U دعوی
quarrels U دعوی
quarreling U دعوی
quarrelled U دعوی
quarrelling U دعوی
profession U دعوی
quarreled U دعوی
suit at law U دعوی
claims U دعوی
strife U دعوی
pretensions U دعوی
pretension U دعوی
cases U دعوی
lawsuit U دعوی
professions U دعوی
case U دعوی
lawsuits U دعوی
claim U دعوی
disclaimers U ترک دعوی
hearing U استماع دعوی
admissible case U دعوی مسموع
right of action U حق اقامه دعوی
disclaimer U ترک دعوی
cases U دعوی مرافعه
retraxit U استرداد دعوی
pleas U پاسخ دعوی
waiving a claim U اسقاط دعوی
ancillary suit U دعوی طاری
plea U پاسخ دعوی
set up claim to U دعوی کردن
quarrel U دعوی کردن
parties to a dispute U اصحاب دعوی
suing U دعوی کردن
sues U دعوی کردن
counter claim U دعوی متقابل
sued U دعوی کردن
sue U دعوی کردن
litigants U اصحاب دعوی
restitution of conjugal rights U دعوی تمکین
personal action U دعوی شخصی
mertis of the case U ماهیت دعوی
hearings U استماع دعوی
acquittance U ترک دعوی
acquittance U سندترک دعوی
substituted service U اوراق دعوی
post litem motam U پس از طرح دعوی
cause of claim U منشاء دعوی
counterclaim U دعوی متقابل
issued U موضوع دعوی
personal action U دعوی منقول
parties of dispute U اصحاب دعوی
s.c U همان دعوی
cross action U دعوی متقابل
pretension U دعوی خودفروشی
party to a suit U طرف دعوی
criminal action U دعوی جزایی
parties U اصحاب دعوی
bringing an action U اقامه دعوی
claimants U اصحاب دعوی
pretensions U دعوی خودفروشی
nullity proceeding U دعوی بطلان
civil action U دعوی مدنی
possessory action U دعوی مالکیت
vexatious action U دعوی ایذائی
opponents U طرف دعوی
object of claim U خواسته دعوی
subject of debate U موضوع دعوی
issue U موضوع دعوی
opponent U طرف دعوی
issues U موضوع دعوی
case U دعوی مرافعه
set off U دعوی متقابل
desistement U ترک دعوی
claim for restitution U دعوی استرداد
desistement U انصراف از دعوی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
initiating proceedings U اقامه دعوی
proceeding for damage U دعوی خسارت
litigation U ترافع دعوی
litigation U دعوی قضایی
quarrelling U دعوی کردن
suited U خواستگاری دعوی
quarrels U دعوی کردن
litigant U طرف دعوی
prime impression U دعوی ابتدایی
lis mota U شروع دعوی
jactation U دعوی دروغ
prime impression U دعوی بدوی
quarrelled U دعوی کردن
jactitation U دعوی دروغ
suits U خواستگاری دعوی
quarreled U دعوی کردن
hypothetical case U دعوی فرضی
relinquishment of a claim U اسقاط دعوی
suit U خواستگاری دعوی
remedy sought by plaintiff U خواسته دعوی
relinquishment of a claim U ترک دعوی
quitclaim U ترک دعوی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1To be capable of quoting
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com